سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در پرتو ولایت
این وبلاگ با موضوع امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام با مطالبی از کتاب در پرتوی ولایت آیت الله مصباح یزدی به طور سلسله وار به روز می گردد.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 21
کل بازدید : 76135
کل یادداشتها ها : 71
خبر مایه


حدیث یوم الدار، دلیلى دیگر بر خلافت على(علیه السلام) پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)

آنچه تمام محدثان، مفسران و علماى بزرگ شیعه و سنى بر آن اتفاق نظر دارند این است که لااقل از سال سوم بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، در ماجراى «یوم الدار» امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنوان جانشین رسول خدا(صلى الله علیه وآله)معرفى شد.

   ماجراى «یوم الدار» از این قرار است که: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پس از مبعوث شدن به رسالت، تا سه سال دعوت خود را آشکار نکردند و فقط در مسجد الحرام نماز مى خواندند و عبادت مى کردند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت خدیجه(علیها السلام)نیز به ایشان اقتدا مى کردند. هم چنین آن حضرت با کسانى که در کنار ایشان مى نشستند، درباره این که من خداى یگانه را مى پرستم و به رسالت مبعوث شده ام، به گفتگو مى پرداختند. اما دعوت علنى، مبارزه با بت پرستى و بدگویى به بت ها در کار نبود. پیامبر(صلى الله علیه وآله)در سه سال اول بعثت خود با ملایمت و نرمى و آرامش، بدون تنش و آرام آرام، مردم را دعوت مى کرد و عده اى ـ هر چند اندک ـ نیز به آن حضرت ایمان آوردند. از سال سوم دستور داده شد که: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ.(حجر (15)، 94. ) از طرف خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمان داده شد که باید دعوت خود را به طور علنى مطرح کنى و به صورت رسمى در میان مردم حاضر شوى، آنها را به توحید دعوت کرده، با بت پرستى مبارزه کنى، و این کار را باید از خانواده و خویشان خود شروع کنى: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ.(شعراء (26)، 214.)

روایات متعددى از شیعه و سنى نقل شده است که پس از نزول این آیات، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)به امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند: «غذایى فراهم کن و فامیل هاى نزدیک را به میهمانى دعوت کن». چهار نفر از عموهاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله)همراه با عموزاده ها و اقوام نزدیک آن حضرت دعوت شدند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود: «غذایى از یک ران گوسفند و قدحى شربت فراهم و تمام آنها را دعوت کن». در آن زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام)نوجوانى سیزده ساله بودند و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)از همان زمان کارهاى خود را به کمک امیرالمؤمنین(علیه السلام) انجام مى دادند. حضرت على(علیه السلام)مى فرماید، من به امر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از یک ران گوسفند آبگوشتى تهیه و قدحى شربت نیز آماده نمودم و همه فامیل را که حدود چهل نفر بودند، دعوت کردم. در آن زمان معمولا این مقدار غذا، خوراک یک نفر بود و هر یک از آن میهمانان مى توانست یک ران گوسفند را همراه با قدحى شربت تناول کند. با این همه، پیغمبر(صلى الله علیه وآله)فرمودند این چهل نفر را دعوت کن تا بیایند و از این غذا تناول کنند. در هر صورت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن غذا را تهیه کرد و عموها، عموزاده ها و اقوام را براى میهمانى به خانه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)دعوت نمود. آنها نیز آمدند و زمانى که موقع غذا خوردن شد، مشاهده کردند که تنها یک ظرف غذا و یک قدح شربت در سفره است. با تعجب به یکدیگر نگاه کردند. اما هنگامى که شروع به خوردن کردند، هر مقدار که خوردند غذا تمام نشد. سرانجام همه آنها تا جایى که مى توانستند از آن غذا خورده و سیر شدند، اما غذا کم نیامد! بعد از خوردن غذا از آن شربت نیز آشامیدند، ولى شربت نیز تمام نشد! ابولهب با دیدن این جریان گفت: برادرزاده من عجب سحرى کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این حرف ناراحت شدند، اما سخنى به زبان نیاوردند و میهمانان رفتند.

   پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مجدداً به حضرت على(علیه السلام) دستور دادند که همان غذا را آماده کن و آنها را دعوت کن. روز بعد نیز حضرت على(علیه السلام) همان غذا را تهیه و آنها را دعوت کردند و ماجرا به همان صورت تکرار شد. این بار بعد از تمام شدن غذا، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطلب خود را با آنان در میان گذاشتند. در روایات این گونه نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «آیا تاکنون کسى از من دروغى شنیده و یا خیانتى دیده است؟» و پس از بیان برخى مقدمات فرمودند: «خدا مرا به رسالت مبعوث کرده است تا شما را به پرستش خداى یگانه دعوت کنم. اولین کسى که مرا تصدیق کند، وزیر، برادر، وصى و خلیفه من خواهد بود.» افراد حاضر در آن مجلس با تعجب به یکدیگر نگاه کردند؛ اما هیچ یک از آنها به پیامبر(صلى الله علیه وآله)ایمان نیاورد. امیرالمؤمنین(علیه السلام)که در آن زمان سیزده ساله بودند، برخاسته و گفتند: یا رسول الله(صلى الله علیه وآله)! من شهادت مى دهم که شما رسول خدا هستى و آنچه فرمودید حق است. طبق برخى نقل ها پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا سه بار دعوت خود را تکرار کردند و در هر بار تنها امیرالمؤمنین(علیه السلام)حاضر به پذیرش دعوت آن حضرت شد. از این رو پیامبر(صلى الله علیه وآله)خطاب به حاضران فرمودند:

اِنّ هذا أَخى و وصیّى و وزیرى و خَلیفَتى فیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ و أَطیعُوا؛(بحارالانوار، ج 18، باب 1، روایت 27. ) این برادر من، وصى من، وزیر من و خلیفه من در میان شما است؛ پس سخن او را پذیرفته و از او اطاعت کنید. فَقامَ الْقَومُ یَضْحَکُونَ؛ آنها برخاستند و در حالى که مى خندیدند و پیامبر(صلى الله علیه وآله)را مسخره مى کردند.

   به ابوطالب گفتند: کار به جایى رسیده است که تو باید مطیع فرزند سیزده ساله خودت باشى، او امیر و تو هم فرمان بردار و تابع او باشى! سپس مجلس را با خنده و تمسخر ترک کردند.

   این روایت را علماى اهل تسنن با سند متواتر نقل کرده اند. در روایت دیگرى به همین مضمون، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)در ادامه سخن خود، در مورد حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: یَکُونُ مِنّى بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى(علیه السلام).(همان، ج 18، باب 1، روایت 41. )

   مؤلف کتاب «شواهد التنزیل» که یکى از علماى اهل تسنن است،( عبیدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حاکم حسکانى.)مى گوید: من حدیث منزلت را با پنج هزار سند نقل کرده ام. هم چنین عده زیادى از علماى اهل تسنن شهادت داده اند که این حدیث، از جمله اخبار متواتر است. یکى از علماى اهل تسنن کتابى درباره اخبار متواتر به نام «الدرر المتنافرة فى الاخبار المتواترة» نوشته و در آن اخبارى را که به تواتر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نقل شده است، جمع آورى کرده است. یکى از روایات متواترى که در این کتاب نقل شده، حدیث منزلت است. در هر حال بنا بر نقل شیعه و سنى، شکى نیست که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)خطاب به حضرت امیر(علیه السلام)فرموده است: أنْتَ مِنّى بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى(علیه السلام)اِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى.(1)

   بنابراین در آغاز دعوت علنى پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، همراه با اعلان رسالت، خلافت حضرت على(علیه السلام)نیز اعلام شد و این گونه نبود که این امر در سال آخر زندگى پیامبر(علیه السلام) و در روز غدیر تعیین شود. از همان روزى که دعوت علنى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شروع شد، خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز اعلام گردید. به علاوه، خلافت آن حضرت در روایات متعدد و متواتر بیان شده، که فقط یکى از آنها «حدیث منزلت» است که به گفته حاکم حسکانى ـ صاحب کتاب «شواهد التنزیل» ـ با پنج هزار سند نقل شده است؛ از این رو مطلبى نیست که به سادگى قابل انکار باشد.


ابلیس   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ