سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در پرتو ولایت
این وبلاگ با موضوع امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام با مطالبی از کتاب در پرتوی ولایت آیت الله مصباح یزدی به طور سلسله وار به روز می گردد.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 76030
کل یادداشتها ها : 71
خبر مایه


فضایل غیر اکتسابى، منشأ جبر؟

در مورد دسته دوم از مواهب امیرالمؤمنین و سایر معصومان(علیهم السلام) ابهام ها و شبهاتى وجود دارد. گفته مى شود، اگر خداوند متعال این مواهب را به ما هم عطا مى کرد ما نیز هم چون على مى شدیم. اگر ما نیز عصمت داشتیم، مثل پیغمبران مى شدیم. بنابراین انبیا و ائمه(علیهم السلام) در حقیقت امتیازى بر دیگران ندارند.

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید *** دیگران هم بکنند آنچه مسیحا مى کرد

   منظور از القاى این شبهه این است که بگویند، اولا این مطالب از اساس بى پایه و افسانه است، و بر فرض که درست باشد، برخوردارى از این مواهب فضیلتى نیست، چرا که امرى خارج از اختیار آنان است و اگر به ما هم عطا مى شد، ما نیز مثل آنها مى شدیم. بنابراین برخوردارى از این کرامات، افتخارى براى آنان محسوب نمى شود.

   از آن جا که این شبهه مکرّر مطرح مى شود، مناسب است با تأمل بیشتر در مورد این گونه فضیلت ها، پاسخ هایى منطقى براى این گونه شبهه ها آماده کنیم.

   پاسخ اجمالى که براى این شبهه ارائه مى شود این است که هر چند همه این مواهبْ خدادادى است، ولى جبرآور نیست. امتیاز این بزرگان این بوده که از مواهب الهى با «اختیار خود» کمال استفاده را کرده اند. دلیل اختیارى بودن نیز نمونه هایى از این مواهب است که به کسان دیگرى ـ از جمله بلعم باعورا ـ داده شده، ولى نه تنها از آن استفاده نکردند، بلکه از آنها در راه باطل سوء استفاده نیز نمودند.

   نظیر این مسأله در خود ما، نعمت «عقل» است. عقل یک موهبت خدادادى و غیر اکتسابى است که ما به کمک آن خوب و بد را از هم تشخیص مى دهیم. اکنون سؤال این است که آیا اعطاى این موهبت از جانب خداوند به ما، موجب سلب اختیار از ما مى شود؟ آیا ما صرفاً به این دلیل که خوبى و بدى را درک مى کنیم، حتماً کارهاى بد را ترک خواهیم کرد؟ آیا صرف درک خوبى و بدى یا حتى میل به کارهاى خوب، به این معنا است که انسان مجبور به انجام آن کار است؟ آیا چون انسان به طور فطرى طالب راست گویى و درست کارى است، پس هر کس راست گو و درست کار است، مجبور است؟! آیا در مورد گناهان و کارهاى زشتى که هیچ گاه فکر انجام آنها به ذهن انسان خطور نمى کند، اجبارى در کار است؟ تصور انجام بسیارى از کارهاى زشت اساساً به ذهن انسان نیز خطور نمى کند؛ زیرا بعضى از کارها به اندازه اى زشت و پلید است که انسان از آنها متنفر است و هیچ گاه خیال انجام آنها را نیز نمى کند. آیا ممکن است کسى حتى تصور کند که براى یک بار نجاست را غذاى خود قرار دهد؟! حتّى فکر آن مشمئز کننده است. حال آیا این که انسان هیچ گاه براى خوردن نجاست اقدام نخواهد کرد، بدین معنا است که انسان در این کار مجبور است؟! روشن است که داشتن استعداد، فهم و گرایش به خیر و یا تمایل به انجام گناه، هیچ کدام انسان را مجبور به انجام آن نمى کند. فضیلت این است که هر کسى سرمایه هاى خدادادى را از قبیل علم، هوش، استعداد و مانند آنها را به بهترین وجه در راه تقرب به خدا و تکامل خود و خلق خدا به کار گیرد. اصل این سرمایه ها خدادادى است، اما به کارگیرى آنها تحت اختیار من و شما است؛ همان گونه که مى توانیم از آنها در راه کمال استفاده کنیم، ممکن است با استفاده غلط از آنها در سراشیبى سقوط نیز قرار گیریم.

   هم چنین درست است که طفل یک ساله با مرد بیست ساله در فهم خوب و بد برابر نیستند، اما معناى این کلام آن نیست که چون عقل آن مرد بیست ساله کامل تر است، پس او مجبور به انجام کارهاى خوب است. این مطلب در مقایسه افراد عادى و افراد نابغه نیز صادق است. برخى افراد از نبوغ خاصى برخوردار هستند و در سنین کودکى مطالبى را مى فهمند که بسیارى از بزرگ ترها در سن چهل سالگى هم آنها را نمى فهمند. این افراد ممکن است استعدادهایى داشته باشند که افراد عادى در سنین بالا نیز از آنها برخوردار نباشند. اما برخوردارى آنها از نبوغ و استعداد فوق العاده به معناى مجبور بودن آنها نیست. به تعبیر فنى و علمى، داشتن مبادى نفسانى براى انجام کار خوب بخشى از ماجرا است، اما به کارگیرى آن قوه ها و استعدادها براى انجام کار خیر مطلبى دیگر است. استعدادها سرمایه هاى خدادادى است که من و شما هم از آن برخورداریم. مگر من و شما چه اندازه در داشتن همین مقدار از فهمى که داریم، اختیار داشته ایم؟ اصل «فهم» عطیه اى خدادادى است که به انسان داده شده، در حالى که به حیوانات، یا دست کم به بسیارى از آنها، چنین فهمى داده نشده است؛ اما آیا چون خدا این فهم را به ما داده است ما مجبور به انجام کارهاى خوب هستیم؟! بهره مند بودن از نعمت «فهم» و وجود این مزیت و استعداد در انسان، زمینه اختیار را فراهم مى کند. اگر انسان خوب و بد را نفهمد، چگونه مى تواند بین انجام کار خوب یا ترک آن، یکى را انتخاب کند؟ بنابراین نمى توان گفت، چون خدا چنین مزیتى را به کسى عطا کرده است، پس او را مجبور ساخته است.

   پس از این مقدمه، اکنون به اصل شبهه بازگردیم. شبهه این است که در مورد کمالات و فضایل اهل بیت(علیهم السلام)، ائمه اطهار(علیهم السلام)یا انبیا(علیهم السلام) تنها دو حالت قابل تصور است: یا باید گفت این فضایل خدادادى است، که نتیجه آن این است که آنان مجبور به داشتن این فضایل هستند و برخوردارى از آنها افتخار نیست و اگر این مزایا را به ما هم داده بودند ما نیز مثل آنها مى شدیم! حالت دیگر این است که بگوییم این فضایل اکتسابى است؛ در این صورت چگونه مى توان گفت: خدا ایشان را به گونه اى دیگر خلق کرده و براى آنها در اصل خلقت مزایایى قرار داده است؟ چگونه مى توان گفت آن بزرگواران از نور آفریده شده اند، در کودکى بعضى مسایل را درک مى کردند، روحشان صفا داشته، قلبشان نورانى بوده و یا این که خداوند ملکى را براى تربیت ایشان فرستاده است؟

   با توجه به مقدمه اى که بیان کردیم پاسخ این شبهه روشن مى شود. خدادادى بودن این مواهب به این معنا است که اصل آنها خدادادى است. عقل، نورانیت، صفاى روح و علم را خدا به آنان عطا کرده است، اما این به معناى مجبور بودن نیست. نحوه استفاده از علم و نورانیت اختیارى است. خداوند به بعضى دیگر از افراد نیز مراتبى از این مزیت ها را داده است، اما آنها از این استعدادهاى خدادادى سوء استفاده کرده اند. اعطاى مواهب از جانب خداوند بر اساس مصالح افراد است. از این رو کسانى که از چنین مواهبى برخوردار نیستند، به این دلیل است که داشتن آن استعدادها به مصلحت ایشان نیست و قدر آن را نمى دانند. چند نمونه از این قبیل را نیز خداوند ذکر کرده است تا بدانیم افرادى از این فضایل برخوردار شدند، لکن به دلیل سوء استفاده از آنها، به بلایاى عظیمى مبتلا گردیدند. اعطاى این مواهب از جانب خداوند به افرادى خاص بدون حکمت نیست. اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛(1) او بهتر مى داند رسالت خود را به چه کسى بدهد و چه کسى لیاقت آن را دارد.

   بنابراین گرچه اصل این سرمایه ها از خدا است، اما لازمه آن، جبر نیست؛ چرا که به کارگیرى این سرمایه ها و ذخایر و مواهب الهى، اختیارى است.

   خداوند در مورد یکى از افراد قوم حضرت موسى ـ که در روایات «بلعم باعورا» نامیده شده است ـ مى فرماید: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها...؛(2) ما به بعضى از بندگان کرامت هایى عطا کردیم، مزایاى خاصى را براى او قایل شدیم و افتخاراتى به او دادیم، فَانْسَلَخَ مِنْها؛ لکن از آنها عارى گشت. مى فرماید «آیات» خود را به او عطا کردیم. این تعبیرى خاص است که مشابه آن در مورد انبیا و اولیا به کار مى رود. اگر قرار بود جبر در کار باشد، با همان «آیات» به او رفعت مى بخشیدیم و او را به مقامات عالى مى رساندیم، وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ؛(3) ولى او این مواهب خدادادى را در خدمت هواى نفس خود قرار داد و از آنها سوء استفاده کرد. فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ ؛(4) به سبب این سوء استفاده، نه تنها رفعت پیدا نکرد، بلکه تا حد یک سگ تنزل یافت. از این رو این گونه نیست که اگر خدا موهبتى را به کسى داد، او مجبور به استفاده نیکو از آن باشد. نحوه استفاده از موهبت ها اختیارى است. اگر خدا مى خواست به اجبار همه انسان ها را هدایت کند قدرت چنین کارى را داشت:

لَوْ یَشاءُ اللّهُ لَهَدَى النّاسَ جَمِیعاً؛(1) اگر خدا مى خواست قطعاً تمام مردم را هدایت مى کرد.

   اما انسان آفریده شده است تا با اختیار، مسیر خود را انتخاب کند. لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ؛(2) اگر خدا مى خواست، کارى مى کرد که همه مردم به اجبار ایمان بیاورند؛ اما چنین ایمانى ارزش ندارد.

   خلاصه این قسمت از بحث این شد که یک دسته از مواهب خدادادى امیرالمؤمنین(علیه السلام)در شخصیت ایشان تأثیرى نداشته و تنها جنبه فضل و تشریفى داشته است. این دسته از فضایل محل بحث و اشکال نیست. دسته دیگر مواهبى هستند که در شخصیت آن حضرت مؤثر بوده اند؛ مثل نورانیتى که از آن برخوردار بودند و یا تربیتى که از روز اول تولد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)دریافت کردند. خود حضرت در این باره مى فرماید: من هنوز شیرخواره بودم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تکفل مرا به عهده گرفتند و با آب دهان خود، مرا تغذیه کردند.(3) بحث و اشکال درباره این دسته از مواهب است. در مورد این گونه مواهب توضیح دادیم که گرچه اصل موهبت، خدادادى و غیر اکتسابى است، اما استفاده از آن در اختیار خود شخص است. فضیلت حضرت على(علیه السلام)این بود که به بهترین وجه از این موهبت استفاده کرد و سر سوزنى از آن را هدر نداد. ممکن نبود کسى بهتر از این از نعمت هاى خدا استفاده کند.البته اعطاى آن مواهب از جانب خدا نشانه لیاقت آن حضرت بود، ولى پس از این که خدا آن فضایل را به ایشان داد، استفاده اختیارى و صحیح از آنها بود که درجات و مقام حضرت على(علیه السلام) را بالا برد.


ابلیس   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ