سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در پرتو ولایت
این وبلاگ با موضوع امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام با مطالبی از کتاب در پرتوی ولایت آیت الله مصباح یزدی به طور سلسله وار به روز می گردد.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 51
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 77105
کل یادداشتها ها : 71
خبر مایه


فضایل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه قاصعه

به هر حال، در مورد حضرت على(علیه السلام)ممکن است بعضى تصور کنند که ایشان هم طفلى مثل اطفال دیگر و انسانى مثل انسان هاى دیگر بوده اند.

1. در زمان خود ما استعداد خارق العاده و شگفت آور دکتر محمد حسین طباطبایى، حافظ کل قرآن و نهج البلاغه، زبانزد خاص و عام است. براى تحقیق این مسأله بهتر است به کلام خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) مراجعه کنیم و ببینیم خود آن حضرت درباره خودش چه مى گوید؛ چرا که ما معتقدیم این بزرگواران سخنى به گزاف نمى گویند.

   در یکى از خطبه هاى معروف نهج البلاغه به نام «خطبه قاصعه» امیرالمؤمنین(علیه السلام)ابتدا به شخصیت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)اشاره مى کند. یکى از سؤالاتى که درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطرح شده، این است که آن حضرت قبل از چهل سالگى و مبعوث شدن به رسالت، چه دینى داشته اند؟ این سؤال در کتاب هاى گوناگون مطرح شده و فصول و ابوابى را به خود اختصاص داده است. در پاسخ آن نیز نظرهاى مختلفى وجود دارد. بعضى گفته اند که پیامبر در این مدت به دین حضرت مسیح بوده است. چون در آن زمان دین حق، دین حضرت مسیح بوده است، پس ایشان نیز باید پیرو دین حضرت مسیح باشد. برخى نیز گفته اند آن حضرت به دین حضرت ابراهیم بوده است. نظرهاى مختلف دیگرى نیز نقل شده است. اما امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرده از این راز برداشته و مى فرماید:

وَ لَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ ـ(صلى الله علیه وآله) ـ مِنْ لَدُنْ اَنْ کانَ فَطیماً أعظَمَ مَلَک مِنْ مَلائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَریقَ الْمَکارِم؛(نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 234 (مشهور به قاصعه).) هنوز پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)شیرخوار بود که خدا بزرگ ترین فرشته اش را قرین او قرار داد،تا او را به بهترین کارها راهنمایى کند.

   یعنى از آن زمانى که پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله) به حسب ظاهر و در شرایط عادى قدرت درک مسایل را پیدا مى کند، حرف و سخنى بر زبان مى آورد و رفتارى را انجام مى دهد، با راهنمایى بزرگ ترین فرشته خدا است. معناى این سخن آن نیست که ایشان لزوماً از همان ابتدا پیامبر بوده اند؛ از این رو با احادیثى که مى فرماید پیامبر در سن چهل سالگى مبعوث به رسالت شدند، منافات ندارد. چنین کرامت هایى را خداوند نسبت به دیگران نیز دارد. حضرت مریم(علیها السلام) پیامبر نبود، ولى قرآن مى فرماید بافرشته سخن مى گفت: قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا.(مریم (19)، 19. ) حضرت مریم(علیها السلام) فرشته خدا را دید که به او مى گفت: من رسول خدایت هستم و آمده ام تا به تو فرزندى عطا کنم. هم چنین مادر حضرت موسى(علیه السلام) پیامبر نبود لکن هنگامى که مى خواست فرزند خود را به دریا بیندازد با الهام الهى این کار را انجام داد: فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ.(قصص (28)، 7.)خداى متعال به او الهام کرد که: فرزندت را در دریا بینداز، ما او را به تو باز مى گردانیم و او را از پیامبران قرار خواهیم داد. این بشارت ها زمانى بود که هنوز حضرت موسى(علیه السلام)شیرخوار بود و از ترس این که مبادا به چنگال فرعونیان بیفتد او را در دریا انداختند.

   بنابراین ممکن است کسى پیامبر و یا حتى امام نباشد، اما بنده شایسته خدا باشد و خداوند او را به وسیله فرشتگان راهنمایى کرده، مطالبى را به او الهام کند. الهامِ ملک با وحى نبوت مساوى نیست. وحى نبوت امر دیگرى است. این الهامات براى دیگران نیز بوده و مى تواند باشد. در امت اسلامى، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) با وجود این که پیغمبر و امام نبود، اما جبرئیل بر ایشان نازل مى شد و با آن حضرت سخن مى گفت و مطالبى را به ایشان الهام مى کرد. «مصحف حضرت فاطمه(علیها السلام)» بر اساس همین الهامات جبرئیل به حضرت فاطمه(علیها السلام)نوشته شد.

   به هر حال، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز قبل از رسالت، از راهنمایى بزرگ ترین فرشته الهى برخوردار بود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «خداوند فرشته اى عظیم را قرین و رفیق آن حضرت قرار داد.» طبق فرمایش حضرت امیر(علیه السلام)پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از زمان شیرخوارگى تحت تربیت و مراقبت بزرگ ترین ملک آسمانى بوده است. آن حضرت با برخوردارى از این تربیت الهى، قبل از رسالت نیز مرتکب سهو و خطا نمى شد و حتى لحظه اى به خدا شرک نورزیده و از یاد خدا غفلت نکرد. در آن زمان هنوز شریعت اسلام نازل نشده بود، ولى آن ملک آنچه را که آن حضرت مى بایست انجام دهد، به ایشان الهام مى کرد.

   در این جا این سؤال به ذهن مى آید که ذکر این مطلب در این خطبه چه مناسبتى داشته است؟ با دقت در ادامه خطبه مناسبت آن روشن مى شود. حضرت در ادامه مى فرماید:

«زمانى که من متولد شدم پیامبر(صلى الله علیه وآله) مرا در آغوش گرفت و به سینه خود چسبانید، غذا را در دهان خود مى جوید و به دهان من مى ریخت تا تناول کنم ...».

   یعنى پیامبر(صلى الله علیه وآله) تربیت شده فرشته الهى بود و من تربیت شده پیغمبر(صلى الله علیه وآله)هستم. گوشت و پوست حضرت على(علیه السلام)از آب دهان مبارک پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)رویید. زمانى که آن حضرت هنوز دندان غذا خوردن نداشت، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) غذا را در دهان خود مى جوید و به دهان على(علیه السلام)مى گذاشت. حضرت امیر در این خطبه تعبیرات عجیبى دارد؛ از جمله مى فرماید:

«من در سن طفولیت، عطر بدن پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را استشمام مى کردم و از آن لذت مى بردم. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) آن چنان مرا به سینه خود مى چسباند که من نفس هاى او را احساس مى کردم و از بوى بدن او لذت مى بردم. از همان ابتدا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مى داد و علمى به من مى آموخت.» حضرت رسول همان علومى را که از ملایکه دریافت مى کرد به حضرت على(علیه السلام) تعلیم مى داد.

در جمله اى دیگر از این خطبه امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرماید:

«قبل از این که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به رسالت مبعوث شود من ده سال خدا را عبادت کردم.»

   آن حضرت ده ساله بود که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مبعوث شد؛ با این حساب معناى کلام مذکور این است که من از دوران شیرخوارگى خدا پرست و خدا شناس بودم! سپس اضافه مى فرماید:

«حتى زمانى که بر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وحى نازل شد، من صداى عجیبى را شنیدم که شبیه ناله سوزناکى بود. گفتم: یا رسول الله!(صلى الله علیه وآله) این چه صدایى است؟ آن حضرت فرمود: این ناله شیطان است که بعد از بعثت من، دیگر از گمراه کردن بندگان خدا ناامید شده است.»

جالب این است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ادامه فرمود:

اِنَّکَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلاّ اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ؛ هر چه من مى بینم تو نیز مى بینى و هر چه من مى شنوم تو نیز مى شنوى، جز این که تو پیامبر نیستى!

   حضرت على(علیه السلام) در همین قسمت از این خطبه و کمى قبل از جمله فوق مى فرماید: من نور نبوت را در چهره پیغمبر(صلى الله علیه وآله)مى دیدم و صداى وحى را مى شنیدم.

   البته وحى بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نازل مى شد و مخاطب آن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود، اما حضرت على(علیه السلام) نیز صداى وحى را مى شنید. هنگامى که شخصى با دیگرى صحبت مى کند ممکن است نفر سومى هم که در کنار آنها نشسته است صداى ایشان را بشنود. جبرئیل با حضرت على(علیه السلام)حرف نمى زند، زیرا او پیامبر نیست؛ اما على(علیه السلام)گفتگوى جبرئیل با پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را مى شنود: اِنَّکَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلّا اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ.

   این نیز کرامت و نورانیت دیگرى بود که خدا به آن حضرت عطا کرده بود و خود ایشان در کسب آن نقشى نداشت. مگر امکان دارد انسان در حالى که طفلى شیرخواره است چنین کرامات و مقاماتى را به اختیار خود کسب کند؟! این فضیلت از آن دسته موهبت هاى الهى و غیر اکتسابى بود که در شکل گرفتن شخصیت، رفتار، سیره و سنّت آن حضرت مؤثر بود.

 


ابلیس   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ