مقصود از فضایل غیر اکتسابى فضایلى است که آن بزرگوار، خود نقشى در کسب یا ایجاد آنها نداشته و کاملا غیر اختیارى بوده است. از این دسته برخى ـ گرچه براى آن حضرت شرف و افتخار محسوب مى شوند ـ تأثیرى در شکل گیرى شخصیت ایشان نداشته است. تولد آن حضرت(علیه السلام) در کعبه معظّمه نمونه بارز چنین فضایلى است. از زمان خلقت حضرت آدم ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ تا پایان خلقت انسان، شخص دیگرى را نمى توان یافت که از چنین فضیلتى برخوردار باشد. خداوند این ویژگى را تنها براى امیرالمؤمنین، على(علیه السلام)، قرار داده است. با وجود تلاش هاى فراوانى که براى تشکیک در مورد این واقعه بى نظیر و محو آثار آن انجام گرفته، اما دوست و دشمن آن را در کتب تاریخ خود ثبت کرده اند. به شهادت قطعى تاریخ، شخص دیگرى غیر از آن حضرت به عنوان «مولود کعبه» شناخته نشده است.
در این جا اشاره به این نکته لازم است که اصولا کرامت هایى که خداى متعال در این عالم به بعضى از اولیاى خود عطا مى فرماید بر اساس مصلحت هاى خاصى است و لزوماً نشانه برترى صاحب آن کرامت بر تمام انسان ها نیست. مثلا حضرت عیسى بن مریم(علیه السلام)پس از تولد، در گهواره لب به سخن گشود. هنگامى که مردم اطراف گهواره او جمع شدند، نسبتى ناروا به حضرت مریم(علیها السلام) داده و گفتند: ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْء وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا؛(مریم (19)، 28.) در خانواده شما فردى نبود که چنین کارهاى ناپسندى از او سر زده باشد، چگونه در حالى که هنوز شوهر نکرده اى این طفل را آورده اى؟ حضرت مریم به امر الهى با اشاره به گهواره به مردم فهماند که از خود طفل بپرسید. آنها با تعجب گفتند:
کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ؛(1) چگونه با طفلى که تازه متولد شده است گفتگو کنیم؟!
در این حال حضرت عیسى(علیه السلام)در گهواره به سخن در آمد و گفت:
إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا ؛(2) من بنده خدا هستم، خدا مرا پیامبر قرار داده و به من کتاب عطا کرده است.
این فضیلت در بین همه پیامبران مخصوص حضرت عیسى(علیه السلام) است و سایر پیامبران از آن بهره اى ندارند. حتى رسول مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز این فضیلت را نداشت؛ لکن مصلحتى وجود داشت که این فضیلت باید در مورد حضرت عیسى(علیه السلام)ظهور پیدا کند.
در مورد امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز همین گونه است. فضیلت تولد در خانه کعبه به این معنا نیست که ایشان از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) افضل هستند. مصلحت چنین اقتضا مى کرد که برترى على(علیه السلام) بر دیگران، قبل از تولد ثابت شود تا توجه همه مردم به او معطوف شود و آن حضرت تا روز قیامت شاخصى در میان همه انسان ها باشد. با بروز چنین فضیلتى براى آن حضرت، اگر کسى در جستجوى حق باشد او را راهنمایى کرده اند که دلش باید به کدام جهت تمایل پیدا کند. از آن جا که حضرت على(علیه السلام)مى بایست بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بار رسالت آن حضرت را به منزل برساند و الگوى کاملى از حکومت اسلامى را ارائه کند، حکمت الهى اقتضا مى کرد که آن بزرگوار از آغاز تولد به گونه اى باشد که مورد توجه قرار گیرد و همه مردم بدانند او تافته اى جدا بافته است. 1. همان، 29. 2. همان، 30.
در هر صورت، دسته اى از فضایل امیرالمؤمنین(علیه السلام) به طور کامل مواهبى هستند که از جانب خداى متعال به آن حضرت عطا شده است. بعضى از این فضیلت ها نیز تنها به حضرت على(علیه السلام)اختصاص دارد و هیچ کس از ابتدا تا پایان دنیا در آنها شریک نبوده و نیست.
بیان مطالبى از این قبیل درباره آن حضرت، براى این است که ما بدانیم خداوند چه گوهر گران بهایى آفریده و این شخصیت بلند مرتبه تا چه حد نزد خداوند عزیز است؛ تا در یابیم که رهبرى او براى انسان ها به اندازه اى اهمیت دارد که خداوند تولد او را نیز به گونه اى دیگر قرار داده است.
اما بسیارى از مردم ـ حتى کسانى که در زمان آن حضرت زندگى کرده و فضایل آن حضرت را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شنیده بودند ـ چون دل روشنى نداشتند، نمى توانستند برترى حضرت على(علیه السلام) بر سایرین را درک کنند. آنان تصور مى کردند آن حضرت نیز فردى مثل دیگران است و در نهایت، اندکى با افراد دیگر تفاوت دارد. چشم آنان از دیدن خورشید حقیقت ناتوان بود.
فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(حج (22)، 46.) در حقیقت، چشم ها کور نیست لیکن دل هایى که در سینه ها است کور است.
متأسفانه امروزه نیز حتى در میان کسانى که خود را پیرو حضرت على(علیه السلام)مى دانند چنین نادانى ها و ضعف معرفت هایى وجود دارد و دیده مى شود که عده اى بین امیرالمؤمنین(علیه السلام)و سایرین تفاوت چندانى قایل نمى شوند.
در روزگار ما که انواع شبهه هاى شیطانى رواج یافته است، در بعضى مجالس ـ حتى در دانشگاه ها، مدارس و سخنرانى هاى عمومى ـ گاهى برخى بى شرمانه ابراز مى کنند که شخصیت هایى که براى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)درست شده، افسانه و اسطوره است و واقعیت ندارد. مى گویند، آنها نیز مثل سایر مردم بوده اند. حتى گاهى اعتراض مى کنند که چرا براى نام آنها صلوات مى فرستید و به آنها سلام مى کنید!
ما در مقابل این قبیل افراد سخنى نداریم جز این که بگوییم:
وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور؛(1) و خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود. آرى، فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ؛(2) پس آن کس را که خدا گمراه کرده، چه کسى هدایت مى کند؟
اما به هر حال باید به شبهاتى که القا مى شود توجه کرد و براى این که نوجوانان و جوانان ما تحت تأثیر آنها قرار نگیرند، باید پاسخى روشن به آنها ارائه کرد.