در بین شیعیان دوازده امامى هیچ تردید و اختلافى وجود ندارد که بعضى از ائمه اطهار(علیهم السلام)در دوران کودکى و در حالى که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودند، به مقام امامت نایل شدند. امامت مقامى بسیار رفیع و منیع است که از جمله مراتب و شئون آن بر دوش گرفتن مسؤولیت مدیریت جامعه و حجت بودن قول و فعل ایشان براى همه مردم است.
اما آیا ممکن است کسى که مسؤولیت میلیون ها بلکه میلیاردها انسان را بر عهده مى گیرد خود هنوز به سن تکلیف نرسیده باشد؟! آیا مى توان پذیرفت که خدا مسؤولیت هدایت انسان ها را بر عهده کسى بگذارد که خود او هنوز به سنّ تکلیف نرسیده و به همین سبب اگر ـ العیاذ بالله ـ خطا و گناهى هم از او سر بزند، مسؤولیتى متوجه او نیست؟!
براى روشن شدن این مسأله باید به این نکته توجه کنیم که مسایل مطروحه در فقه پیرامون سن تکلیف پسر و دختر، مربوط به افراد عادى است و پیامبران و امامان(علیهم السلام) از این قاعده مستثنا هستند؛ و گرنه چگونه ممکن است کسى که در گهواره مى گوید: «إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»(مریم (19)، 30. ) مکلف نباشد؟!
هم چنین کسى که در سن 5 یا 7 سالگى به امامت مى رسد و کلامش براى دیگران حجت و اطاعتش بر مردم واجب مى شود، با امامى دیگر که در سن 60 سالگى است هیچ تفاوتى ندارد. امام(علیه السلام) یک فرد عادى نیست که لازم باشد در مکتب و مدرسه درس بخواند و حدیث بشنود، سپس اجتهاد کند و فتوا بدهد. حساب ائمه(علیهم السلام) از حساب دیگران جدا است. همان گونه که خود آن بزگواران هم فرموده اند، تفاوت آنها با دیگران، با وجود این که همگى بشر هستند، مانند تفاوت ملکه زنبور عسل با سایر زنبورها است. امیرالمؤمنین على(علیه السلام)در توصیف خود مى فرماید: أنَا یَعسُوبُ المُؤمِنِینَ.(بحارالانوار، ج 8، باب 25، روایت 7.)یعسوب یعنى ملکه کندو، و معناى این فرمایش حضرت این است که: من ملکه کندوى مؤمنینم! یعنى همان گونه که ملکه کندو در عین این که زنبور است با دیگر زنبورها متفاوت است، امام(علیه السلام)نیز در عین این که بشر است با انسان هاى دیگر متفاوت است.
با همه حسن و ملاحت اگر اینها بشرند *** ز آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند
علم ایشان به گونه اى نبود که نیاز به آموختن از دیگران و شرکت در کلاس درس داشته باشند. مگر یک کودک پنج ساله چقدر مى تواند حدیث و روایت فرابگیرد، که وقتى به امامت مى رسد به کمک آنها بتواند تمام احکام و تفاصیل آن، تمام تفاسیر قرآن و پاسخ تمام شبهه هایى را که درباره دین وجود دارد، بداند؟! به راستى مگر طفل پنج ساله چه اندازه توانایى و فرصت آموختن دارد؟! اگر قرار بود علم آنها از طرق عادى باشد و مسایل را از راه تعلیم و تعلم عادى بیاموزند، کار مردم به سامان نمى رسید و دانش آنان پاسخ گوى نیازهاى مردم نبود؛ ضمن این که چنین علمى حجیتى نداشت و قابل اعتماد نیز نبود. علم امام(علیه السلام) از نوع دیگر و با نورانیتى دیگر است و با جایى دیگر ارتباط دارد. کسى در پس این پرده هست که آنها را تأیید مى کند، همان گونه که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این گونه بود.
پیش از این به فرازى از خطبه قاصعه اشاره کردیم که حضرت على(علیه السلام)در آن فرمود: «پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از زمانى که از شیر گرفته شدند بزرگ ترین فرشته خدا قرین ایشان بود و ایشان را راهنمایى مى کرد.» بر این اساس، در طول چهل سالى که آن حضرت هنوز به رسالت مبعوث نگردیده و وحى بر ایشان نازل نشده بود، تحت تربیت الهى قرار داشتند. در این مدت، خداوند آنچه را مى خواست به وسیله آن فرشته به ایشان الهام مى کرد و آن حضرت نیز همان کار را انجام مى داد.